از سال۱۹۷۰، کره زمین به دلیل مصرف گرایی روزافزون و بهره برداری بی رویه کشورهای صنعتی غربی از منابع، ۳۰درصد از ثروت های طبیعی خود را از دست داده است، و اوضاع همچنان رو به وخامت می رود…عامل این مصرف گرایی افراطی، غول های چندملیتی از جمله شرکت های بزرگ غذاهای آماده مانند ” مک دونالد ” هستند که جهان سوم و ساکنان آن را به اسارت گرفته اند…
“مک دونالد ” بزرگترین ثروت غیرمنقول جهان به شمار می رود که سالانه ۲میلیارد دلار صرف تبلیغات خود می کند. اما، چه چیزی درپس چهره “خندان و رنگین ” این غول غذاهای آماده که ادعای نوعدوستی اش گوش فلک را کر می کند، پنهان است؟
به راستی، چه ارتباطی است میان “مک دونالد ” و گرسنگی در جهان، نابودی جنگل های استوایی و سلامت انسان ها؟ درپس لبخند به ظاهر بی غل و غش “رونالد مک دونالد “، دلقک نمادین این رستوران زنجیره ای، حقیقتی وحشتناک پنهان است: بهره برداری جهانی از انسان ها، حیوانات و طبیعت! از دیدگاه غالب افراد جوامع گوناگون به ویژه کودکان، “مک دونالد ” وسیله ای است سرگرم کننده برای خوردن “لقمه ای ” لذیذ.اما، واقعیت آن قدرها که در تصور آنها می رود سرگرم کننده نیست، و شاید با دانستن آنچه به واقع رخ می دهد هرگز پای خود را به رستوران های غذاهای آماده نگذارند.
” مک دونالد ” و گرسنگی در جهان
البته، این کاملاً بی معناست که شهروندان غرب با مشاهده کودکان آفریقایی که از فرط گرسنگی به حال مرگ فرو افتاده اند در تلویزیون ها، آن هم درحالی که خود در حال تناول انواع خوراکی اند، بار گناه همه چیز را بردوش بگیرند. چنانچه پولی بابت کمک به این کودکان به حساب سازمان های بشردوستانه رنگارنگ واریز گردد، شاید که به لحاظ اخلاقی کاری درست انجام پذیرفته باشد، اما به لحاظ سیاسی این شکل کمک کاملاً بیهوده است، چراکه در این صورت از بار گناه دولت ها کاسته شده و درعین حال هیچ اقدامی در جهت اعتراض به قدرت بیش از حد شرکت های چندملیتی انجام نگرفته است.
اما، “مک دونالد ” صرفاً یکی از صدها شرکت غول چند ملیتی است که در گستره های عظیم کشورهای فقیر سرمایه گذاری کرده و پا گرفته اند. پهنه هایی که سران و بزرگان “تشنه دلار ” این کشورها با بیرون راندن کشاورزان کم بضاعت از مزارع شان به سودجویان غالباً غربی واگذار کرده اند! قدرت دلار در واقع بدین معناست که کشورهای فقیر با هدف کسب تکنولوژی و دریافت محصولات صنعتی، چاره ای جز این نمی بینند که به تولید هرچه بیشتر مواد خوراکی در راستای صادرات آن به آمریکا، اقدام کنند. در این ارتباط، باید گفت که ۳۶ کشور از مجموع ۴۰ کشوری که در شمار فقیرترین ها محسوب می شوند، محصولات غذایی خود را به ثروتمندترین کشورها صادر می کنند.
در واقع، برخی کشورهای جهان سوم که غالب کودکان شان از سوءتغذیه رنج می برند، راهی جز صادر کردن تولیدات کشاورزی خود که جزو نیازهای اولیه شان محسوب می گردد، پیش رو نمی بینند. از جمله این محصولات، می توان به موادغذایی لازم برای فربه ساختن دام ها اشاره کرد که سیل شان بازار همبرگرهای جهان غرب را برداشته است. بدین سان، میلیون ها هکتار از زمین های قابل کشت کشورهای فقیر به استفاده کشورهای غربی اختصاص یافته است (چای، قهوه، توتون و…)، درحالی که در خود این کشورها مردم از گرسنگی جان خود را از دست می دهند. “مک دونالد ” آمریکایی به گونه ای مستقیم در این امپریالیسم اقتصادی که بخش اعظم مردم رنگین پوست را در فقر و گرسنگی فرو برده است، دخالت دارد. و این درحالی است که مشاهده می کنیم بسیاری از مردم سفید پوست هر روز بر حجم چربی های خود می افزایند.
در کشورهای آمریکای لاتین، دام ها به کمک دانه های غلات تغذیه می شوند تا گوشت مصرفی همبرگرهای “مک دونالد ” و دیگر چند ملیتی های غذاهای آماده تأمین گردد. گله های دام ده برابر بیش از انسان ها دانه و سویا مصرف می کنند. چرا که، برای به دست آوردن یک کیلو گوشت گاو که “مک دونالد ” بزرگ ترین مصرف کننده آن در سطح جهان به شمار می رود، به ۱۰ کیلوگرم پروتئین گیاهی نیاز است. بنابراین، برای تولید یک تن گوشت، لازم است هفت برابر بیشتر پروتئین گیاهی مصرف گردد. به عبارت دیگر، ۱۴۵ میلیون تن دانه غلاتی که به خورد دام ها می رود، تنها ۲۱ تن گوشت و محصولات جانبی تولید می کند. و این بدان معناست که سالانه ۱۲۴ میلیون تن غلات به ارزش ۲۰ میلیارد دلار آمریکا به هدر می رود، درحالی که طبق محاسبات انجام گرفته، این مبلغ می تواند امکان تأمین خوراک، پوشاک و مسکن کل جمعیت جهان را به مدت یک سال فراهم آورد. بی اغراق می توان گفت که، هنگامی که لقمه ای از ساندویچ “بیگ مگ ” این چند ملیتی آمریکایی از حلق مان فرو می رود، درواقع لقمه ای از دهان یک گرسنه دزدیده شده است (۵ هکتار سویا می تواند پروتئین لازم برای ۶۰ فرد گیاهخوار را تأمین کند، درحالی که به عنوان خوراک دام، مقدار پروتئین لازم برای تنها دو نفر تأمین می گردد).
به عبارت دیگر، درحالی که میلیون ها تن از مردم جهان از فرط گرسنگی جان می بازند، مناطقی وسیع از کشورهای جهان سوم به پرورش دام و یا کشت دانه ها به هدف تغذیه حیواناتی که مقصد نهایی شان شکم غربی هاست، اختصاص می یابد. بدین سان، کشورهای در حال توسعه تحت فشار طرح های تعدیل ساختاری پیشنهادی “صندوق بین المللی پول ” و “بانک جهانی “، به این شکل کشاورزی صادراتی به زیان کشاورزی مورد نیاز مردم محلی روی می آورند. نتیجه آن که، بیش از سه چهارم زمین های کشاورزی جهان به حیوانات پرورشی و ۴۰درصد کشت غلات به تغذیه دام ها اختصاص یافته است. اروپا به میزان هفت برابر مساحت کشاورزی خود از زمین های جهان سوم به منظور تغذیه دام های این قاره استفاده می کند. و این درحالی است که، ۸۰۰ میلیون فرد بشر از گرسنگی رنج می برند.
دیگر آن که، دام های پرورش یافته در سطح کره زمین سالانه حدود ۳۶۰۰ میلیارد مترمکعب آب مصرف می کنند، درحالی که این عنصر حیاتی چالش عمده قرن بیست و یکم به حساب می آید، چرا که ۱۵ میلیون تن از جمعیت جهان سالانه به دلیل عدم دسترسی به این ماده حیاتی جان خود را از دست می دهند. بدین سان، مردم کشورهای فقیر از گرسنگی می میرند، درحالی که زمین های آنان صرف منافع چندملیتی های غربی گردیده، مورد بهره برداری بیش از حد آنها قرار می گیرد. و این است منطق لیبرال “سودجویی پیش از هر چیز، حتی امنیت غذایی “!
…
…
نابودی کره زمین
شرکت های چند ملیتی غذاهای آماده زیباترین جنگل های جهان را با سرعتی غیرقابل تصور به نابودی می کشانند. از سال ۱۹۶۰، مساحتی معادل وسعت اسپانیا و از سال ۱۹۷۵ گستره ای به اندازه کل وسعت پرتغال و فرانسه از جنگل آمازون تخریب گردیده و با آهنگ کنونی (دقیقه ای ۲۵ هکتار)، نابودی کامل آن برای پنجاه سال آینده پیش بینی شده است.
“گاوین ادواردز “، هماهنگ کننده بین المللی مبارزات “سازمان صلح سبز ” برای حفظ جنگل ها، با تأکید بر ارتباط میان فعالیت های “مک دونالد ” از میان چند ملیتی های “فست فود “، وجنگل زدایی بی رویه، می گوید: “مک دونالد برای کشت سویای مورد نیاز تغذیه ماکیانی که سپس به غذاهای آماده رستوران های زنجیره ای این شرکت مبدل می گردند، منطقه آمازونی را نابود می سازد. تلاش های ما تأثیر این چند ملیتی ها و شرکای آنان را بر جنگل ها، زیستگاه های طبیعی و انواع و گونه های بسیار غنی گیاهی و جانوری به طور مستقیم به نمایش می گذارد. ”
میلیون ها تن از افراد بشر به آبی که از این جنگل ها جاری است، وابسته اند. در منطقه آمازونی که حدود یکصدهزار مزرعه پرورش گاو را در خود جای می دهد، باران های شدید دره های فاقد درخت را به طور کامل می شوید و موجبات فرسایش زمین ها را فراهم می آورد. بدین گونه، زمین خشک و برهنه در زیر آفتاب سوزان منطقه استوایی به زمینی بی حاصل برای کشاورزی تبدیل می گردد. کارشناسان معتقدند این نابودی در هر پنج ساعت به انقراض نسل یکی از انواع و گونه های حیوانی، گیاهی و یا حشرات می انجامد.
منطقه استوا در حصار کمربندی سبز متشکل از جنگلی فوق العاده زیبا و حاره ای قرار دارد که پنج میلیون سال از گزند هرگونه تمدن وتوسعه انسانی در امان بوده و نیمی از اشکال زندگی کره زمین، از جمله ۳۰ هزار گونه گیاهی را در خود شکل بخشیده است. “مک دونالد ” امروز خود اعتراف دارد که از گوشت گاوهایی استفاده می کند که در زمین هایی که به جنگل های استوایی متعلق است، پرورش یافته اند، و بدین سان مانع احیاء جنگل ها گردیده است. آنچه از این حیوانات دفع می گردد، مسئول ۴۰ درصد از انتشارات جهانی گاز آمونیاک است که یکی از دلایل عمده بارش باران های اسیدی به شمار می رود.
در واقع، “مک دونالد ” و “برگر کینگ ” دو شرکت از مجموع شرکت های بی شمار آمریکایی اند که از حشره کش ها به منظور نابودی مناطقی وسیع از جنگل های حاره ای در آمریکای مرکزی و ایجاد چراگاه های موردنیاز دام هایی استفاده می کنند که سپس در ایالات متحده – که به کشور “فست فود ” معروف است- به همبرگر، خوراک حیوانات و نیز مواد لازم جهت بسته بندی غذاهای آماده تبدیل می شوند. و اگر چه این چند ملیتی ها خود مدعی اند از کاغذهای بازیافت شده برای رفع نیازهای خود بهره می گیرند، اما واقعیت این است که ۱۳۰۰ کیلومتر مربع از جنگل باید تخریب گردد تا کاغذ مورد نیاز یک سال بسته بندی “فست فود ” فراهم آید. علاوه بر این، مردم بومی که توسط شبه نظامیان تحت امر چند ملیتی ها و نیز نیروهای دولتی از زمین های خود رانده می شوند، به اجبار در دیگر مناطق جنگلی اسکان یافته و به ناچار به نابودی جنگل ها دامن می زنند.
از دیگر سو، ۲۱ هزار شعبه “مک دونالد ” در جای جای کره زمین به تنهایی سالانه بیش از یکهزار تن زباله جعبه بسته بندی غذا تولید می کنند که خود مستلزم استفاده از مواد شیمیایی آلاینده است. “مک دونالد ” و دیگر رستوران های زنجیره ای “فست فود ” یا غذاهای آماده شعارهای خود را صرفا با این هدف بر “حفظ محیط زیست ” متمرکز ساخته اند که به دنبال امتیازات مالی و نیز جلا بخشیدن به تصویر مخدوش خود نزد مردم کوچه و بازار و مشتریان خود هستند.
بدین سان، “مک دونالد ” و دیگر شرکت های چند ملیتی مشابه طی تهاجم استعماری خود نه تنها زمینه را برای وقوع یک فاجعه زیست محیطی فراهم می آورند، بلکه زمین ها را نابود ساخته، امنیت غذایی مردم محلی را از بین می برند، بومیان را قتل عام می کنند و اقوام متعدد و کشاورزان کوچک را از زمین های آباء و اجدادی شان بیرون رانده، هزاران سال زندگی آرام و بی دغدغه آنان را کاملا مختل می سازند. به غیراز این، موادشیمیایی به کار رفته در کشاورزی به طور منظم آب های زیرزمینی و جریان های آب دهکده های اطراف را آلوده ساخته، سبب مرگ روزانه ۶۰۰ کودک می گردد.
جنگل زدایی فزاینده این چند ملیتی ها طی ۱۵۰ سال گذشته گازهای گلخانه ای را حدود ۳۰ درصد افزایش داده است. جنگل از طریق جذب گازکربنیک نقشی اساسی در کنترل آب و هوا و حفاظت از منابع آب شیرین ایفا می کند. این، نمونه ای کامل از استکبار و انحراف شرکت های چند ملیتی غربی است که بی وقفه در اندیشه سودجویی اند، و کره زمین و جنگل های آن نیز به شکلی تراژیک این سیاست ها را متحمل می گردند.
هنگامی که می دانیم که به عنوان مثال، در ایالات متحده آمریکا، سرزمین غذاهای آماده، درهر ساعت یک میلیون حیوان تناول می شود، این به معنای مردود شمردن حاکمیت جنوب به سود مصرف اضافی گوشت در شمال است. در واقع، چنانچه ساکنان آمریکا ۱۰ درصد از مصرف گوشت خود بکاهند، آب، زمین و انرژی صرفه جویی شده می تواند خوراک بیش از ۱۰۰ میلیون تن را تامین سازد. این درحالی است که گزارش شگفت انگیز “سازمان کشاورزی و خواروبار جهانی ” (فائو) نشان می دهد که کشاورزی کنونی قادر است ۱۲ میلیارد شهروند کره زمین، یعنی تقریبا دو برابر رقم کنونی افراد بشر، را سیر کند!
“پولدار باید سهم فقیر را بالا بکشد و ارباب باید بر برده خود حکومت کند! ” این، درس اخلاقی است که غربی ها برای فرزندان خود به جا می گذارند و آن را “تقدیر ” می نامند! از یک سو، ما را به حقیقت کذب “زیادی جمعیت ” خو می دهند تا اندیشه کنترل موالید را به ما بقبولانند و از دیگر سو، تمامی تلاش ها به کار گرفته می شود تا توزیع ثروت معنای “مدینه فاضله ” را یابد! در نیمکره جنوبی، بیش از ۸۵۰ میلیون تن از سوء تغذیه مداوم رنج می برند و ۲ میلیارد فرد بشر با کمبودهایی مواجهند که می تواند آن ها را به معلولیت های دائم رهنمون گردد، درحالی که درشمال بیش از یک میلیارد تن از مردم از “زیادی تغذیه ” در عذاب اند.
گرسنگی خود ابزاری فوق العاده برای ترس است، وحشت از کمبودها! و براین اساس است که فلسفه غرب شکل می گیرد: “بقای من به بهای فقر و گرسنگی دیگری! ” و همین فلسفه است که اندیشه های غیرانسانی را به جریان می اندازد. همان گونه که “هنری کیسینجر “، وزیرخارجه اسبق آمریکا و برنده جایزه “صلح ” نوبل در سال ۱۹۷۳، نیز در خاطرات خود تحت عنوان “تأثیرات رشد جمعیت جهانی بر امنیت ایالات متحده آمریکا و منافع آن در آن سوی دریاها ” بر آن تاکید می ورزد: “لازم است (البته به باور خودش) جمعیت سیزده کشور جهان سوم (هند، بنگلادش، نیجریه،…) را که وزن جمعیتی شان به تنهایی آن ها را به ایفای نقشی مهم در سیاست بین المللی محکوم می سازد، تحت کنترل درآورد و یا حتی کاهش داد. ” خانم “مارگارت سانگر “، بنیانگذار “سازمان طرح تنظیم خانواده “، نیز به نوبه خود “دلسوزانه ” می نویسد: “تمامی بدبختی های جهان از این ناشی می شود که به افراد غیرمسئول،جاهل، بی سواد و فقیر اجازه می دهیم تولید مثل کنند بدون آن که هیچ کنترلی بر باروری آن ها داشته باشیم! ” و در ادامه این اندیشه پیرو نازیسم، دکتر “ام. کینگ ” معتقد است: “سعی کنید طرح تنظیم خانواده را به اجرا در آورید، اما چنانچه طرح کارآمد نبود، بگذارید فقیرها بمیرند زیرا که تهدیدی برای محیط زیست محسوب می شوند! ”
پس نتیجه آن که، تهدید محیط زیست همانا فرد فقیر است! آن که کم تولید می کند، کم مصرف می کند- یا که اصلاً مصرف نمی کند- و “نوعدوستی ” تمدن های پیشرفته موسوم به “توسعه یافته ” را به اجبار متحمل می گردد! همه را بکشیم تا نژاد سفید زندگی روبه زوال خود را ادامه دهد! دراین جا، لازم است به این افراط گرایان بی مغز یادآوری شود که انسان “سرطان جهان ” نیست، بلکه تمدنی را که دنبال می کند و روش تولید و مصرف این تمدن است که باید زیر سؤال رود!
…
…
بزرگ ترین “فست فود “
” مک دونالد ” در واقع بزرگترین رستوران زنجیره ای غذاهای آماده درجهان محسوب می گردد و روزانه حدود ۶۴ میلیون مشتری خود را تغذیه می کند. این شرکت که در آمریکا پایگاه دارد، درسال ۱۹۵۵ توسط تاجری به نام “ری کروک ” بنیان نهاده شد. او در واقع شرکت خود را با خرید حق امتیاز یک همبرگر فروشی کوچک زنجیره ای که صاحبان آن “موریس و ریچارد مک دونالد ” بودند، پایه گذاری کرد. رستوران های “مک دونالد ” در سراسر جهان یا به وسیله خود شرکت اداره می شوند یا آن که امتیاز استفاده شان به افراد محلی واگذار گردیده است (فرانشیز)، که این خود درآمدی کلان برای شرکت به ارمغان می آورد.
بدین سان شرکت “مک دونالد ” یک چند ملیتی است که بیش از ۳۷هزار و ۷۳۷ فرانشیز تحت نام “مک دونالد ” در ۱۲۱کشور جهان -از جمله ۱۲هزار شعبه در خود آمریکا دارد-، اما در بسیاری از دیگر رستوران های زنجیره ای نیز سهیم است. درآمد این شرکت درسال ۲۰۰۱ به ۸۷/۱۴ میلیارد دلار بالغ می شد و سود خالص آن ۶۴/۱ میلیارد دلار بوده است.
این “غول غذاهای آماده ” اغلب هدف انتقادات فراوان قراردارد که علاوه برجنبه های فوق جنبه سلامتی و انسانی را نیز شامل می شود. در واقع، تحقیقات متعدد نشان می هد که غذاهای “مک دونالد ” به لحاظ چربی، قند، نمک و مواد شیمیایی به کار رفته درآنها بسیار غنی و به لحاظ فیبرهای گیاهی و ویتامین ها بسیار فقیرند و خطر بیماری های قلبی، برخی سرطان ها (پروستات، پانکرآس، سینه، ریه، روده و…)، دیابت، چاقی مفرط و دیگر امراض را بسیار افزایش می دهند. افزودنی های شیمیایی یافت شده دراین غذاها (بیش از ۱۲ماده شیمیایی) مسبب سالانه ده ها هزار مرگ بر اثرسرطان شناخته شده و می توانند کودکان را به انواع بیماری مبتلا سازند و آنها را به سمت بیش فعالی سوق دهند. دراین راستا، ارقام ذیل بسیار قابل توجه است:
از هنگامی که “مک دونالد ” به آسیا قدم گذارده، ۱۵ درصد کودکان تایلند، یک پنجم چینی ها و… به چاقی مفرط مبتلا گردیده اند، درحالی که درآمریکا، سرزمین “مک دونالد “، از هر ۴ شهروند یک تن (۴۵ درصد شهروندان، دومین عامل مرگ و میر دراین کشور با رقم ۴۰۰۰ مورد مرگ در سال) و در انگلیس از هر ۴۰ زن یک نفر به چاقی مفرط مبتلا است.
مجلس نمایندگان آمریکا سال گذشته لایحه قانونی “چیزبرگر ” را به تصویب رساند که هدف آن حمایت از رستوران های زنجیره ای غذاهای آماده و گروه های غذایی آمریکا در برابر شکایات افراد چاق بود. علت آن؟ این شکایات می توانند پیامدهای مالی فاجعه انگیزی به دنبال داشته باشند! بهانه تصویب این لایحه نیز شگفت انگیز است، چرا که هدف، محافظت از بخشی است که با ۱۲میلیون مزدبگیر خود پس از دولت بزرگ ترین کارفرما در آمریکا محسوب می گردد. تولید انواع دارو به منظور جذب چربی های غذایی در سطح روده ها و یا داروهایی که در سطح مغز عمل کرده و اشتها را کاهش می دهند، نشان از توجه “ویژه ” مقامات آمریکایی به پیامدهای استفاده از غذاهای آماده دارد و افکار عمومی را از دلایل چاقی مفرط و بیماری ها منحرف می سازد.
باید گفت که تبلیغات “مک دونالد ” کودکان را هدف گرفته، مغز آنان را با ترفندهای خود کاملا شست وشو می دهد، چرا که کودکان تأثیرپذیرتر از بزرگسالان اند! و به منظور جذب بهتر این کودکان، انواع هدایا (کلاه کاغذی، بادکنک، انواع اسباب بازی، و…) در کنار غذاهای آماده خود به آنها اهدا می کند. طبق تحقیقات دکتر “توماس رابینسون ” از دانشکده پزشکی دانشگاه “استانفورد ” (کالیفرنیا)، “تبلیغات کاملا بر مغز کودکان اثر گذارده، حتی درک آنان از غذا و نیز قوه چشایی شان را تغییر می دهد. ” اما، آنچه این کودکان نمی دانند این است که برای شاد کردن دل آنها، کودکان دیگری در چین که بین ۱۰ تا ۱۶ سال سن دارند، در شرایطی وحشتناک و اسف بار و به ازای دستمزدی بسیار ناچیز، یازده ساعت در روز و شش روز در هفته جان می کنند تا انواع اسباب بازی ها را برای شان تهیه کنند.
“مک دونالد ” برای جذب بهتر کودکان و بزرگسالان، همچنین دو شرکت “کوکاکولا ” و “والت دیسنی ” را نیز با خود همداستان ساخته است، که هدفی مشترک را با این غول غذاهای آماده دنبال می کنند. این در حالی است که، تحقیقات متعدد “کوکاکولا ” را مسئول موارد دیابت و پوکی استخوان در کودکان دانسته است. “پل زیمت “، کارشناس استرالیایی، در ارتباط با بیماری دیابت می گوید: این بیماری در واقع پیامد “کوکا استعمار جهان ” است.
نظام بهره کشی
” مک دونالد ” علاوه بر کودکان چینی از کارکنان خود نیز بهره کشی می کند. در واقع، شرایط کاری کارکنان این شرکت چندان بد و دستمزد آنان چندان ناچیز است که اغلب کار خود را پس از یک ماه ترک می گویند. غالب این افراد از میان اقلیت های قومی و نژادی و یا آنها که زیر سن قانونی قرار دارند، انتخاب شده و با مزدی اندک در شرایطی طاقت فرسا و بسیار دشوار (گرما، سروصدا، انواع بوی ناخوش، استرس فراوان، نبود امکان رشد، و…) به کار مشغول می گردند.
سیاست “مک دونالد ” این است که از پیوستن کارکنان خود به اتحادیه های کارگری به شدت جلوگیری و آن عده از این افراد را که در سندیکاها عضویت دارند، اخراج کند. این سیاست در تمامی رستوران های “مک دونالد ” (به غیر از سوئد و دوبلین، آنهم پس از مبارزه ای طولانی) به اجرا درمی آید. یکی از رؤسای “مک دونالد ” در انگلیس می گوید: “ارائه هرگونه اطلاعات پیرامون شرایط کاری در رستوران ها به سندیکاها، به منزله نقض قرارداد کاری است و خطایی مهم به حساب می آید که مجازات آن اخراج است. ”
در شهر “سانفرانسیسکو “، “مک دونالد ” حتی به هنگام استخدام پرسنل خود از دستگاه های دروغ سنج استفاده می کند تا مشخص شود آیا متقاضی استخدام به اتحادیه ای خاص تعلق یا حتی بدان گرایش دارد، یا خیر! بدین سان، زنان بدون فرزند، دانشجویان و خارجی تبارها بهترین ابزار کار برای این چند ملیتی به حساب می آیند. ۶۶ درصد از مزدبگیران “مک دونالد ” در سطح جهان (معادل یک میلیون و پانصد هزار تن) زیر ۲۱ سال و نیمی از این تعداد زیر ۱۸ سال سن دارند.
بنیاد “رونالد مک دونالد “
برای شرکت “مک دونالد ” همانند بسیاری از دیگر شرکت های چند ملیتی، فریب و ریا سلاح هایی هستند که با دقت تمام به کار گرفته می شوند. و مثال ها نیز فراوانند. در واقع، هر بهانه ای برای مبرا ساختن این “قدیسان ” از اتهام سودجویی و بهره کشی به نظر خوب و مطلوب می آید. به همین منظور نیز، “مک دونالد ” در سال ۱۹۹۴ اقدام به گشایش “بنیاد ” خود کرده و کوشیده است تا تجارت خود را به سس “قداست ” آغشته سازد.
“بنیاد رونالد مک دونالد ” که از سوی وحشتناک ترین شرکت های تولیدگرا حمایت می شود، با نقاب “نوعدوستی ” بر چهره خود نه تنها به کمک کودکان بیمار می شتابد، بلکه حتی می کوشد ترحم و دلسوزی مصرف کنندگان را نیز به این موضوع معطوف سازد. حال، اگرچه اشخاص زود باور این “نوعدوستی ” ظاهری را مورد تحسین قرار می دهند، اما باید گفت که در پس این نقاب همان شرکتی نهفته است که صدها کودک را در نیمکره فقیر جهان به استثمار می کشد. هنگامی که کودکی با مشاهده اسباب بازی هدیه خود در کنار ظرف غذایش غرق در شادی و شعف می گردد، کودکی دیگر در زیر بار ساعات اضافی کار خود برای ساخت همین اسباب بازی خرد می شود.
چـــــه بایــد کـــرد؟
آنچه در بالا گفته شد درباره تمامی دیگر رستوران های زنجیره ای غذاهای آماده ( “کنتاکی “، “ویمپی “، “برگرکینگ “،…) نیز صادق است. جملگی این غول های چند ملیتی تمامی تلاش خود را به کار می گیرند تا بهره برداری بیرحمانه خود از منابع، حیوانات و انسان ها را در پس نمایی شاد و رنگین از افکار عمومی پنهان دارند. افزایش رقم این چند ملیتی ها که فهرست غذایی شان چندان متفاوت نیست، نه به معنای تنوع انتخاب، بلکه به منزله کاهش این انتخاب است. این روحیه مادی گرایی به دلیل وجود غول هایی که بازار را در تصرف خود دارند، در تمامی زمینه ها بر زندگی روزمره افراد تأثیر گذارده، محل و فرصتی برای آنها که انتخاب واقعی را پیش روی شهروندان قرار می دهند، باقی نمی گذارد.
بسیاری از شخصیت ها، کارشناسان و سازمان ها در سراسر جهان از جمله آمریکا، استرالیا و انگلیس “مک دونالد ” و دیگر چند ملیتی های غذاهای آماده را به دلایل گوناگون مورد انتقاد قرار داده، اقدامات بی شماری علیه آنها به عمل آورده اند. در اواسط سال های دهه ۱۹۸۰، اقدام “سازمان صلح سبز ” لندن که خواستار “یک روز اقدام علیه مک دونالد ” شده بود، با استقبال گرم بسیاری افراد و سازمان های جهان روبه رو گردید. بدین شکل است که، مراسمی هر ساله در ۱۶ اکتبردر سراسر جهان برگزار و تظاهرات و راهپیمایی های متعددی به مناسبت آن برپا می گردد.
“مک دونالد ” که سالانه حدود ۲ میلیارد دلار صرف تبلیغات خود می کند، با تهدید به اقدام قانونی علیه این معترضان تمامی تلاش خود را در جهت خاموش ساختن صدای اعتراض جهانی به کار می گیرد. بسیاری از مخالفان این شرکت صرفاً بدان دلیل که به لحاظ مالی قادر به مقاومت در برابر شکایات آن نیستند، مجبور به عقب نشینی شده اند. با این حال، اعتراض ها علیه این غول غذاهای آماده که حجم معاملات آن به سالانه ۲۶ میلیارد دلار بالغ می گردد، همچنان ادامه دارد.
به هر شکل، مسابقه جاری برای کسب هرچه بیشتر درآمد، در پس نقاب تمدن جامعه ای غیرانسانی پدید آورده است که در آن شهروندان بیش از هر زمان آلت دست سودجویان و اربابان قدرت قرار دارند. کشورهای جنوب که پیشتر استعماری با رنگ و لعاب قانونی را تجربه کرده و امروز به شکلی نامحسوس تر تحت کنترل چندملیتی ها قرار دارند، با انتقال منابع طبیعی خود به کشورهای سودجوی غربی، به هدف و قربانی انواع سوءاستفاده ها و بهره برداری ها مبدل گردیده اند، در حالی که جهان مسخ شده در برابر جریانات “بازارهای مالی ” همچنان بی تفاوت از کنار موارد متعدد شکنجه، گرسنگی، بی عدالتی، قتل عام اقوام مختلف، بهره کشی از زنان و کودکان و بسیاری فجایع دیگر، می گذرد. آیا انسان ها حقیقتاً محکومند همچنان در جایگاه قربانی خشونت، بی عدالتی و زوال ارزش های انسانی و معنوی تمدن خود باقی بمانند؟ برای انسان امروزی، تداوم “انسانیت ” است که زیر سؤال می رود! راه حل بنای جهانی دیگر، الزاماً راه انداختن انقلاب و جست وجوی تقصیر کاران نیست، بلکه این امر ابتدا شناخت “خود ” را می طلبد و تعیین اولویت ها را. حال، در برابر این نمادهای جهانی سازی فرهنگ “فست فود ” که چند ملیتی های غذاهای آماده اند، چه باید کرد؟
صنعت غذاهای آماده از نفوذ اقتصادی- و در نتیجه، سیاسی-بسیاری برخوردار است و این نفوذ را در راه افزایش سود و منافع خود به زیان مردم به کار می گیرد. با این حال، می توان تحریم رستوران های زنجیره ای غذاهای آماده را راه حلی به منظور مبارزه با این غول ها دانست. اما، ایجاد تغییر در جامعه همت بلند می طلبد. جنبش ها هیچ نیستند جز “افراد معمولی ” که یک به یک به هم پیوسته اند. در برابر فشار سازمان ها، قدرتمندان و اربابان جهان که بر زندگی ها و کره مان تسلط یافته اند، راهی جز مقاومت باقی نمی ماند. بسیارند کسانی که به لطف اتحاد با یکدیگر کوشیده اند ابزاری برای مبارزه با نظام مادی گرای چندملیت هایی چون “مک دونالد ” آمریکایی بیابند. یادمان باشد که انتخاب یک رستوران غذاهای آماده به منزله حفظ بقای یک چند ملیتی و کمک به ادامه بهره برداری از افراد و امکانات جهان سوم است.
منابع: سایت های اسلیت، لیبراسیون، ویکیپدیا، اتوال نوار، ام سی اسپوت لایت، موندیالیزاسیون، مای اسپیس، کوریه انترناسیونال، آلترانفو، و…
نویسنده : مژگان نژند
منبع : روزنامه کیهان ۱۳۹۰/۰۵/۲۴
گردآوری : وعده صادق
اين مطلب را به اشتراك بگذاريد :
نظرات شما عزیزان: